دوستم بدار اندکی اما طولانی
اینجا من تنهایی هایم را با همه قسمت خواهم کرد
نگارش در تاريخ یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:باران , دلنوشته , عکس, توسط rosana

 وای، باران؛

باران؛
شیشه پنجره را باران شست .
از اهل دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .
خواب رویای فراموشیهاست !
خواب را دریابم،
که در آن دولت خواموشیهاست .
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،
 
نگارش در تاريخ شنبه 15 مهر 1391برچسب:رفتن , عکس , دلنوشته, توسط rosana

رفتن بهانه نمیخواهد

بهانه های ماندن که تمام شود

کافیست

گاهی من هم میروم

بی بهانه ای برای ماندن

میروم

میگذرم

اما

به تو که میرسم

می ایستم

نای رفتن ندارم

گاهی

فقط می ایستم و نگاهت میکنم

و بعد

دوباره

رفتن از سر میگیرم 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:پاییز , بهار , عکس, توسط rosana

 گاهی آنقدر صدایت می زنم  

 که تمام کوهستانهای دورتر از سرزمینم فریادهایم را می شنوند. 

 چه می شود گاهی به اتاق تنهایی ام پا بگذاری؟ 

 من دلبسته پاییزم. 

 دلبسته همان فصلی که هیچ از بهار کم ندارد. 

 صدایم را بشنو 

 صدایی که به دنبال کلماتی روشن است.

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد